ما تا بهحال بهغلط میاندیشیدیم که متکلمان باید متدینانه به دفاع عقلانی از دین بپردازند [صرفنظر از امکان و امتناع چنین دفاعی] و اگر به اثباتِ مدعیاتِ دین توفیق نمییابند لااقل بتوانند عدم برتریِ نقد و جرحهای ملحدین را نشان دهند. اما کوتولههای مدعی به ما یاد دادند که اساسا تفاوتی میان "متکلم" و "ملحد" وجود ندارد و این همه را از جعبهی جادویِ جهل خویش بیرون آوردند.
از سواد و فهم لیلیپوتهای وبلاگآباد همین بس که در نظرشان "متکلمان" نقدِ دین میکنند و البته باید پرسید که چنین کسانی دیگر حیثیتِ "متکلم بودن"شان به چیست؟!
عبارتِ مضحکِ "تخدیشهای الحادی_انتقادی متکلمین" برای بیانِ میزان سوادِ حضرات بهاندازهی کافی رسوا و رسا هست.
پس خواهشا با این سطح درخشان از فهم و سواد بهسراغ تفسیر قرآن و احادیث نروید که ما همگی از خنده خواهیم مرد... حالا وبلاگ که جای خود دارد.
پ.ن:
فهمیدید که چی شد؟
طرف بهرسم چشمبندی نقد را "بیانِ ضعفها و قوتها" دانسته، اما پاسخ نداده که ایمان به الله و تدین به اسلام او، چگونه میتواند با دیدنِ ضعف و نقص در کتابِ آسمانیاش (نقدِ دین بهمعنای اول) سازگار افتد؟!
از نظر این کوتوله "متکلمان" یعنی "کسانی که تکلم میکنند" و "دینپیرایی" امثالِ غزالی هم بهمعنی "خدشههای الحادی" میباشد!
بیدلیل نبود که دکتر فنائی بحث را با او ادامه نداد.
آخر با کسی که دیوانهوار هر لحظه در حالِ "جعل اصطلاح" است، چگونه میتوان بحث کرد؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر