۱۳۸۵ مهر ۳۰, یکشنبه

سکولاریزم شکلاتی


در شکلات، جسارت و مهرورزیِ زنی به‌تصویر کشیده می‌شود که در برابر راست‌کیشی مردمانِ دهکده یک تنه قد علم کرده و بدونِ هیچ پرده‌پوشی به مسؤولِ کلیسا که کنجکاوانه به مغازه‌ی این تازه وارد پا گذاشته، می‌گوید او با اینکه یک دختر دارد هرگز ازدواج نکرده است.
شکلات‌هایِ وسوسه‌انگیز این زن، سفیرانِ ناسوتی هستند که دست‌اندازیِ عالم بالا را در زندگی انسانی هدف گرفته‌اند.
زن گاه از ناملایمات و سخنانِ مسؤولِ کلیسا به تنگ می‌آید که در حضور دیگران او را یک ناباور به مسیح و فرزندش را نامشروع نامیده است. اما سرانجام سرسختی این زن در بی‌اعتنایی به ایام روزه‌ی مسیحی به‌وسیله‌ی فروش شکلات‌هایِ وسوسه‌انگیزش و برگزاریِ فستیوالِ شکلات دقیقاً هم‌زمان با عیدِ پاک، به پیروزیِ او بر تعصب‌هایِ دینی دهکده ختم می‌شود.
صحنه‌ای فراموش‌ناشدنی ست وقتی که مسؤولِ کلیسا روز عیدِ پاک در ویترین مغازه در حالی به خواب رفته باشد که شبِ قبل آن با انبوهی از شکلات‌هایِ رنگارنگ هم‌بستریِ نامشروع داشته است.
بی‌مدارایی و تحمیل مناسکِ دینی بر مناسباتِ اجتماعی به‌فرجام جایِ خود را به مدارا و پذیرش قواعدِ زندگی عرفی می‌دهد.

پ.ن:
نتیجه‌ی روشنفکریِ وطنی محافظه‌کار: شکلات را فراموش کن! خریّت ماندنی ست.
پ.ن.ن:
تمپلیتِ مخلوق در فایرفاکس مشکل جدی داشت. خطوط بر روی هم آوار می‌شدند به‌گونه‌ای که گمان می‌کردی به طویله‌ای از کلمات پا گذاشته‌ای. امین عنکبوتی زحمتِ اصلاح تمپلیتِ وامانده‌ی این وبلاگ را متقبل شد. البته سابقاً نیز نازلی دختِ آیدین برخی از مشکلاتِ آن را برطرف ساخته بود. همین جا از هر دو دوستِ عزیزم سپاس‌گزاری می‌کنم!

۳ نظر:

  1. چه توصیف زیبایی کردین. به وجد اومدم. منم این فیلم رو دیده بودم و خیلی لذت برده بودم اما به بعضی از این نکاتی که گفتین پی نبرده بودم. مرسی

    و البته قبول دارم که خریت ماندنی ست ... افسوس

    پاسخحذف
  2. مخلوق جان، اگر کاری کردم برای راحتی خودم بوده که بتوانم نوشته‌های شما را بدون مصيبت بخوانم! قابلی نداشت.

    پاسخحذف
  3. زندگی بی شکلات چه کسالت باره... مثل این می مونه که یه راهبه باشی، زندانی

    پاسخحذف