«روشنفکریِ لائیک: بنیانهای نظری و چالشهای عملی»؛ چهبسا این نوشتار تنها کارِ نسبتاً جامعی باشد که در فضای مجازی منتشر کردهام. طرحِ آن را از یکسال پیش از انتشار در ذهن داشتم. ابتدا میخواستم در نشریاتِ داخلِ کشور (طبعاً نگاهِ نو) منتشر شود اما مضمونِ آن اجازهی چنین چیزی را نمیداد و از آنجا که تکتکِ کلماتِ آن را با دقت برگزیده بودم، نمیتوانستم به حذفِ حتی یک کلمهاش رضایت بدهم. بنابراین راهی جز انتشار در فضای مجازی نداشت که بیهیچ تردیدی سایتِ نیلگون را هم بهخاطرِ علاقهام و هم بهسببِ وزانتِ آن برگزیدم.
تلاش کردم نوشته تا حدِ امکان در مفاهیم روشن، در استدلال قوی و خالی از ناسازگاری یا تناقض باشد. گزاف نیست اگر بگویم دهها بار آن را ویرایشِ جزئی کردهام. تمامِ این تغییرات را مدیرِ نیلگون با حوصله و از سرِ مهر در متن إعمال کرد. البته یکبار نیز ویرایشِ سرتاسری شد که منجر به انتشارِ نسخهی دوم و نهایی در نیلگون گردید.
در اینجا بر خود فرض میدانم تا از لطفِ عبدیِ کلانتری و شکیباییِ او نسبت به وسواسهای بیحد و حصرِ خودم سپاسگزاری کنم!
تلاش کردم نوشته تا حدِ امکان در مفاهیم روشن، در استدلال قوی و خالی از ناسازگاری یا تناقض باشد. گزاف نیست اگر بگویم دهها بار آن را ویرایشِ جزئی کردهام. تمامِ این تغییرات را مدیرِ نیلگون با حوصله و از سرِ مهر در متن إعمال کرد. البته یکبار نیز ویرایشِ سرتاسری شد که منجر به انتشارِ نسخهی دوم و نهایی در نیلگون گردید.
در اینجا بر خود فرض میدانم تا از لطفِ عبدیِ کلانتری و شکیباییِ او نسبت به وسواسهای بیحد و حصرِ خودم سپاسگزاری کنم!
نسخهی اولِ مقاله همان زمان در رادیو زمانه نیز (بنا به خواستِ خودم) منتشر شد، بیشتر به این سبب که بتوانم واکنشها و بازخوردهای نوشتهام را در کامنتها ارزیابی کنم. گذشته از این، سرانگشت نیز کریمانه هر دو نسخهی این مطلب را در وبلاگِ خود منتشر کرد که البته در نسخهی نهایی، اکثرِ ملاحظاتِ نگارشی و دستوریِ او را رعایت کردم.
در کل اما آنسان که انتظار داشتم، مقاله موردِ توجه و نقد واقع نشد.
در پایان لازم میدانم بگویم که نسخهی ابتداییِ این نوشتار را یکی از اساتیدِ نازنینِ من در دانشگاه مطالعه کرده بود و اشکالاتِ خوب و سنجیدهای هم از لحاظِ شکلی و هم از جهتِ محتوا بیان نمود که بسیار در بهسامان ساختنِ این مقاله من را یاری رساند.
(نسخهیِ پیدیافِ نوشتار)
در پایان لازم میدانم بگویم که نسخهی ابتداییِ این نوشتار را یکی از اساتیدِ نازنینِ من در دانشگاه مطالعه کرده بود و اشکالاتِ خوب و سنجیدهای هم از لحاظِ شکلی و هم از جهتِ محتوا بیان نمود که بسیار در بهسامان ساختنِ این مقاله من را یاری رساند.
(نسخهیِ پیدیافِ نوشتار)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر