۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

از ناآرامی پایتخت

صحنه‌هایی که دیشب (بیست و سومِ خرداد) در خیابانِ ولی‌عصر و میدانِ انقلاب به چشم دیدم تنها تلخ نبود، بلکه بسیار نگران‌کننده بود. پلیس مردم را در نهایتِ توحش با باتوم می‌زد و به‌نحوی سخاوتمندانه تیرِ هوایی و بدتر از همه گازِ اشک‌آور بود که شلیک می‌شد.
شرایطِ ناامنی حکمفرما است. در حینِ سرکوبِ مردم توسطِ پلیس، مشتی لات و اوباش تلاش داشتند دختری چهارده ساله را سوارِ موتور کرده و بربایند. جوانان از لاستیک تا سطل‌های زباله را در جای جایِ شهر آتش زده بودند.
تخریبِ اموالِ عمومی در سطحِ وسیعی صورت می‌گیرد. شیشه‌های دو بانکِ روبروی یکدیگر در خیابانِ ولی‌عصر منتهی به خیابانِ انقلاب کاملاً خرد شد و آژیرِ خطرِ بسیاری از بانک‌ها به صدا در آمده بود.
در بخشی از مردم نفرتِ همگانی نسبت به تمامیِ شخصیت‌های جمهوریِ اسلامی ایجاد شده است؛ جملاتی نظیرِ «همه‌ی شان خائن هستند.» و از این گونه. تخریبِ اموالِ عمومی نیز انزجارِ پاره‌ای افراد را برانگیخته بود. روحیه‌ی حاکم بر آنها آرامشِ شهر به هر قیمتی است.
شعارهای دانشجویان که خصوصاً در نزدیکیِ خیابانِ شانزدهِ آذر درگیری‌های‌شان با پلیس شدیدتر می‌شد، چنین بود: «گفتیم تقلب بشه، ایران قیامت می‌شه.»، «مرگ بر دیکتاتور»، «موسویِ با غیرت، حمایت حمایت»، «مرگ بر طالبان، چه کابل چه تهران» و از این قبیل.
بسیاری از مردم گریه می‌کردند و از موسوی توقع داشتند در برابرِ کودتا بایستد. گمان می‌کنم فراخوانِ موسوی به یک خیزشِ عمومی و آرام سراسرِ پایتخت و شهرستان‌ها را در بر بگیرد. مردم عصبی، ناامید، شوکه و بسیار رنجیده‌خاطر هستند. روزهای آینده آبستنِ رخدادهای شومی خواهد بود. در چنین شرایطی دیگر هیچ چیز ناممکن نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر