۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

روشنفکران و طیره‌ی عقل؛ دم فرو بستن به وقت گفتن

بیش از ده روز از خیانت در آرای ملت و سرکوب و کشتارِ مردمِ ایران توسطِ رژیمِ آدم‌خوارِ جمهوریِ اسلامی می‌گذرد. اما هیچ خبری (1) از محکوم کردنِ این جنایت‌ها از سوی منورالفکرهایِ وطنی دیده نمی‌شود. (2) این عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری را در یکی از هولناک‌ترین فرازهای تاریخیِ این ملت چگونه می‌توان توجیه کرد؟ پس کجا هستند روشنفکرانی که با سخنان و بیانیه‌های پرشور به مخاطبانِ خود می‌گفتند که باید در انتخابات شرکت کرد؟
مصطفی ملکیان که از چندی پیش تصمیم گرفته در رویدادهای سیاسیِ انتخاباتی بیانیه بدهد، چرا در موردِ جهنمِ پس از انتخابات سکوت کرده است؟ آیا چنین برخوردی خود نمونه‌ای از سیاست‌ورزیِ غیرِاخلاقی نیست؟
جوادِ طباطبایی که برای نخستین‌بار تصمیم گرفت در سیاستِ روز نظرِ رسمی بدهد، چرا پس از انتخابات هیچ با اعتراض‌های ملتِ ایران نسبت به این فریبکاریِ مفتضحانه و سرکوبِ خونینِ پس از آن هم‌نوایی نکرده است؟
مرادِ فرهادپور با آن هویتِ اومانیستیِ چپ‌گرا، چرا در این روزهای خونین بود و نبودش مساوی است؟ چرا هیچ سخنی از او به گوش نمی‌رسد؟
محمدرضا نیکفر (3) چرا دیگر از «آنچه در ایران می‌گذرد» هیچ نمی‌گوید؟ آیا این کم‌نویسی که در آستانه‌ی انتخابات طلسم‌ش می‌شکند باید پس از آن و در گرد و غبارِ خاک و خونِ نشسته بر جای جایِ ایران دوباره در افسونِ سکوت و نیستی فرو رود؟
خشایارِ دیهیمی و بابکِ احمدی (4) چرا جداگانه یا دونفری هیچ بیانیه‌ای در محکومیتِ سرکوب‌های پس از انتخابات صادر نمی‌کنند؟ آیا این دو که در بیانیه‌ی دعوتِ مردم به مشارکت از روندِ ناروا و تحقیرآمیزِ جاری گلایه کرده بودند، روندِ خیانت و جنایتِ پس از انتخابات را روا و افتخارآمیز می‌دانند که هیچ بانگِ اعتراضی از آنان شنیده نمی‌شود؟
آیا اهمیتِ رخدادهای پس از انتخابات کم‌تر از ماجراهای پیش از انتخابات است؟ آیا دستکاریِ گسترده در آرای مردمِ ایران و سپس کشتارِ وحشیانه‌ی آنان از سوی ولیِ‌فقیه هیچ اهمیتی ندارد؟
آقایان!
اگر شما به‌راستی در قد و قواره‌ی کنشِ سیاسی هستید، نباید آن را تنها در زمانه‌ی شادی و امید بروز دهید. درست وارونه، میزانِ راستی و تعهدِ شما در روزگارِ اندوه و ناامیدیِ مردمانِ این سرزمین محک خواهد خورد.
اما افسوس از دیدنِ یک بیانیه‌ی مشترکِ اعتراض‌آمیز از سوی شما!
بهتر است زین پس به‌جای ارایه‌ی «پروژه‌ی معنویت»، «نظریه‌ی انحطاطِ ایران»، «دیالکتیکِ سیاست و دولت»، «پروژه‌ی پارسایی» و «گزارشِ تاریخِ هستی» از نبودِ شهامتِ اخلاقی، دیالکتیکِ گفتار و کردار، ناپارساییِ روشنفکران و انحطاطِ آنان در تاریخِ شخصیِ خود آنهم در بدترین روزگارِ این کشور سخن بگویید!

پی‌نوشت‌ها:
(1) تا کنون و تا جایی که من کاویدم، تنها و تنها
محسنِ کدیور و عبدالکریمِ سروش در محکومیتِ رخدادهای اخیر بیانیه داده‌اند. کدیور در بیانیه‌ی خود استادانه آبشخورِ اعتقادیِ دست‌بردن در آرای ملت را تصویر کرده است و سروش (با تمامِ نامُدارایی، پرهیاهویی، ناخویشتن‌داری، تلخ‌زبانی و بداخلاقی‌اش) نشان داده است که معنای سیاست را می‌داند. من گمان می‌کنم ماجرا بر سرِ زندگیِ در ایران و بیرون از آن نیست. مساله آن است که این دو ثابت کرده‌اند برای بیانِ رایِ خود آمادگیِ پذیرشِ پیامدهای آن را نیز دارند. کدیور زندان را تاب آورد و سروش سال‌ها در تهدید و محدودیت زندگی کرد. مساله درست بر سرِ منشِ فردی است.
(2) این در حالی ست که
هنرمندانِ کشور بیانیه‌ی تند و اعتراض‌آمیزی در محکومیتِ تقلب و سرکوب صادر کردند و اساتیدِ حقوق و وکلای دادگستری نیز یکی از بهترین بیانیه‌های این روزها را در دادخواهی برای مردمِ بی‌پناهِ ایران صادر کرده‌اند و شاعران و نویسندگان نیز به همدردی با ملتی پرداختند که از زخمِ فریب و سرکوب به خود می‌پیچد.
(3) از محمدرضا نیکفر انتظارِ چنین در- جهان- نبودن ای را نداشتم. او تا پیش از این نسبت به رویدادهای سیاسیِ ایران متعهدانه رفتار کرده است. اما نمی‌دانم چرا هیچ سخنی در موردِ این روزهای سیاه نمی‌گوید و هیچ توجیهی هم برای این خموشی نمی‌بینم.
(4) از بابکِ احمدی نیز انتظارِ چنین سکوتی را نداشتم. دوستان گفته‌اند که او را در راه‌پیمایی‌های اعتراض‌آمیز دیده‌اند. اما سخن نه بر سرِ این شنیده‌ها که بر ضرورتِ پشتیبانیِ آشکار از اعتراض‌های مردمِ ایران است، درست همانطور که پیش از انتخابات چنین رویکردی در پیش گرفته شد. اما چرا در زمانه‌ی سختی و هراس هیچ نشانی از این فاش‌گویی دیده نمی‌شود؟

پس‌نوشتِ اول:
شگفت آنکه
روشنفکرانِ غربی همچون نوام چامسکلی و اسلاوی ژیژک بی‌درنگ پس از خطبه‌ی رهبرِ کودتاچی در بیانیه‌ای مشترک به ابعادِ تحریک‌آمیزِ سخنانِ او پرداختند و از جنبشِ آزادیخواهانه‌ی ملتِ ایران برای احقاقِ حقِ خود پشتیبانی کردند!
پس‌نوشتِ دوم:
بالاخره و با گذشتِ دوازده روز از خیانت و جنایتِ جمهوریِ اسلامی، بیانیه‌ی کمابیش انتقادی و البته محتاطانه‌ای از جانبِ نویسندگانِ کشور نسبت به رخدادهای اخیر در روزنامه‌ی صبحِ چهارشنبه سومِ تیرماه (اعتمادِ ملی) منتشر شد که نامِ بابکِ احمدی و مرادِ فرهادپور نیز در میانِ امضاکنندگان وجود داشت.
به قولِ معروف اندک اندک جمعِ مستان می‌رسد!
پس‌نوشتِ سوم:
برخی از نقدها و نظرها را در کامنت‌های پای بازتابِ همین نوشتار در سایتِ عقلانیت – معنویت می‌توانید بخوانید!
پس‌نوشتِ چهارم:
نیکفر هم نوشت. «در ایران چه می‌گذرد؟ – مقاله‌ی دوم» را بخوانید! مهم‌ترین نکته‌اش به‌گمان‌م هشدار نسبت به رخنه‌ی ایدئولوژیکِ رژیمِ اسلامی در طبقه‌ی متوسط و شواهدی ست که برای این سخن آورده است.

۵ نظر:

  1. سايت رخداد و نويسندگانش كجا هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟www.rokhdaad.com

    پاسخحذف
  2. مخلوق عزیز
    چه خوب اشاره کرده ای. باور کن من نیز چند روز است که یکی از دغدغه ها و پرسش هایم همین هاست که نوشته ای. البته برخی را از آن هایی که نام برده ای پرسیده ام اما هنوز پاسخی دریافت نکرده ام.
    راستی، با اجازه این مطلب را در وبلاگ معنویت عقلانیت به منتشر کردم.

    پاسخحذف
  3. من هم متوجه ی این موضوع شدم. گرد بنشیند بر سر کتاب هایی که اینها قرار است به دست ارشادبدهند تا چاپ شوند.

    شهلا باورصاد

    پاسخحذف
  4. بچه ها، همگی امروز ۴ بعد از ظهر میدان بهارستان هستیم تا نشون بدیم که پای حرفمون ایستادیم و از خون ندا و بقیه نمیگذاریم. به همه خبر بدید. این روزهای حساس رو از دست ندهیم.

    پاسخحذف
  5. As everyone knows, Internet is the primary source of Iranian people’s contact with the outside world at this time.

    If anyone is on twitter, please set your location to Tehran and your time zone to GMT +3.30. Security forces in Iran are hunting for bloggers using location/timezone searches. The more people at this location, the more of a logjam it creates for forces trying to shut Iranians’ access to the internet down. Cut & paste & please pass it on

    Source:
    http://ardavan.wordpress.com/2009/06/24/please-read/

    پاسخحذف