۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

بازتاب دزدی یا در بالاترین چه می‌گذرد؟

داستان از این قرار است که یک وبلاگِ بی‌نام و نشان، نوشتارِ من با عنوانِ «میرحسینِ موسوی و خواسته‌های جنبش» را (چه‌بسا به‌هدفِ نقل و نگهداری در سرای خودش) بدونِ هیچ‌گونه پیوند به منبعِ اصلی چاپ کرد. تا اینجای کار چندان ناخوشایند نیست و به‌هرحال می‌توان از کنارش گذشت.
اما با شگفتیِ بسیار دیدم که بالاترین به این دزدیِ آشکار پیوند داده است و البته به‌خاطرِ درونمایه‌ی نوشتار، پیوند داغ شده است و در صدر قرار گرفته است!
از جهتِ درونمایه البته با پیوندِ بالاترین آنچه باید، خوانده شده است. اما با آگاهی از دو کاستیِ بزرگ:
اول: بازدیدهایی که باید از وبلاگِ اصلی انجام می‌گرفت، از وبلاگِ تقلبی سر در آورده است. افزون بر اهمیتِ روی‌آوریِ خوانندگان به نوشتار نزدِ هر وبلاگ‌نویس، طبعاً در میانِ این شصت خواننده بوده‌اند کسانی که نگاهی انتقادی به این نوشته داشته باشند و آگاهی از این دیدگاه‌ها برای من مهم بوده است (دانستنی است که هم وبلاگِ تقلبی و هم بالاترین نظرخواهی را در این مورد بسته‌اند).
دوم: دزدِ گرامی عنوانِ نوشته را به‌گونه‌ای دلبخواهی دگرگون ساخته است. «میرحسینِ موسوی از جنسِ سیاستمدارانی ست که نسلِ‌شان در جمهوریِ اسلامی رو به نابودی است» می‌تواند عنوانِ نوشته‌ای سراسر ستایش‌آمیز از موسوی باشد نه عنوانِ نوشتارِ انتقادیِ من. این عنوان تنها سخنی ست که من در پس‌نوشتِ نوشتارِ خود به آن اشاره‌ای داشته‌ام اما درونمایه‌ی متن به شخصیتِ میرحسین و شرایطِ این روزهایش نگاهی سنجش‌گرانه دارد و سپس به خواسته‌های جنبشِ سبزِ ایران می‌پردازد. پس عنوانِ درست همان «میرحسینِ موسوی و خواسته‌های جنبش» است و بس!
پیش‌تر نوشته بودم که باید به ساز و کاری برای پیشگیری از دزدیِ نوشته‌های وبلاگ‌نویسان یا بالابردنِ هزینه‌ی چنین رفتارِ نادرستی بیندیشیم.
کم‌ترین کاری که می‌توان کرد آن است که بزرگ‌راه‌های پیوندسازی چون بالاترین بیش از همه در بازتابِ نوشته‌های سرگردان در شبکه‌ی مجازی وسواس داشته باشند. بالاترین باید خود پیش‌قدم در رعایتِ حقِ وبلاگ‌نویسان باشد نه آنکه به دزدان و کسانی که یادداشتِ دیگری و فرآورده‌ی ذهن و قلمِ او را به نامِ خود سند می‌زنند، میدانِ خودنمایی و یارگیری دهد.
من به‌راستی نمی‌دانم آیا در بالاترین نظارتی بر این امر وجود دارد؟ یا کسانی که عضوِ سایت هستند، خودشان هر مطلبی را از هر جا دیدند می‌توانند بدونِ اطمینان یافتن از اصالتِ متن به آن پیوند بدهند؟ اما به‌هر روی سخنِ من از ضرورتِ چنین نظارت و اطمینانی است، حال به هر روش که گردانندگانِ سایت بهتر می‌دانند.
در نمونه‌ی موردِ بحث گمان نمی‌کنم از نگاهی گذرا به سر و روی آن وبلاگِ بی‌نام و نشان کسی به‌تردید نیفتد که چگونه یک وبلاگ با سر و ته دو یادداشت، در یادداشتِ دوم به چنین تحلیلی از رویدادهای سیاسی رسیده است؛ آنهم وبلاگی که زبانِ آرشیو و قالبِ آن به عربی است! در واقع اندکی مسوولیت‌پذیری کافی بود تا چنین اشتباهِ غیرِحرفه‌ای و ناخوشایندی در بالاترین رخ ندهد.
این روند اگر ادامه یابد به بی‌اعتمادیِ وبلاگ‌نویسان به بالاترین می‌انجامد.
پس‌نوشتِ اول:
بازتابِ این نوشته را در بالاترین می‌توانید ببینید.
پس‌نوشتِ دوم:
شگفت‌آور است که با وجودِ بسته بودنِ نظرخواهیِ بالاترین، کسی بتواند در همان‌جا نظرِ خرده‌گیرانه بر نوشته‌ی من بنویسد و بگوید «چه جای گله و شکایت است؟»! ناگزیر باید از لحن و درونمایه‌ی کامنت نتیجه بگیریم که کامنت‌گزار یکی از مسوولانِ بالاترین است.
تفکیک میانِ بالاترین و کاربرانِ بالاترین به‌راستی خنده‌دار است! چنین سخنی در بهترین حالت نشان از بدفهمیِ کامنت‌نویس از نقدِ من دارد. بحث بر سرِ امکانِ بالای بالاترین در جذبِ خواننده است و اینکه این امکان نباید تیغی گردد در کفِ زنگیِ مست! نباید چنین بزرگ‌راهِ پیوندسازی به ابزاری در کفِ دزدانِ نوشتارهای دیگران تبدیل گردد. از این منظر به‌راستی چه تفاوتی میانِ بالاترین و کابرِ بالاترین است؟

۵ نظر:

  1. سلام
    سرقت مطالب دیگران کاملا محکوم است.
    جهت اطلاع، نظرخواهی سایت این سارق بسته نیست بلکه به زبان عربی است که کامنتی هم برایشان گذاشته شد.
    شما نیز میتوانید به قسمت "التعليقات" رفته و یا مستقیما به لینک زیر مراجعه نموده و اعتراض نمایید.
    http://rose2007-bedcover.blogspot.com/2009/06/blog-post_28.html#comments
    (سیستم کنترل کامنت هم ندارد و مستقیما درج میشود)

    پاسخحذف
  2. یک چیز مشخص است. کسی که لینک این نوشته را در بالاترین گذاشته یا خود صاحب این وبلاگ است و یا نویسنده ی این وبلاگ را میشناسد. چرا که وبلاگی که تا آن زمان نوشته ای نداشته، خواننده ای هم نمیبایست داشته باشد، مگر کسی که لینک را در بالاترین گذاشته و یا نویسنده را میشناخته است.

    پاسخحذف
  3. به هر حال جامعه ي آزاد این چیزها را هم دارد. وقتی دم از نظارت می‌زنیم. باید عده ای صلاحیت نظارت داشته باشند. و اینجاست که اعمال سلیقه ها در این که چه کسی و چگونه نظارت کند، شروع می‌شود. آخرش می‌شود همین شورای نگهبان.
    به نظر من تحمل این آفات بهتر از پذیرفتن چیزی است که آخرش معلوم نیست به کجا بینجامد.

    پاسخحذف
  4. اینگونه نیست که ما میانِ استبداد و هرج و مرج ناگزیر به گزینشِ یکی باشیم.
    سخن بر سرِ امرِ مبهم یا پیچیده‌ای نیست.
    از «حقِ نویسنده» باید پشتیبانی کرد.
    همین!

    پاسخحذف
  5. من پس از آن که دیگر خسته شدم از دست این دزدهای ادبی، صفحه ای در وبلاگ خود باز کردم به اسم "کوتوله های زبل" و این حضرات را در آنجا لیست کرده ام. به هر حال بد نیست. برخی از آنها را حسابی به جوش آورده و کلا دزدی نوشه های من بسیار پایین آمده است.
    به نظرم بد نباشد اگر همه چنین صفحه ای با همین نام "کوتوله های زبل" ایجاد کنیم و شاید یک روزی هم فستیوالی برگزار کنیم و جایزه ای هم بهشان بدهیم.

    پاسخحذف